خوشا ای دل بال و پر زدنت، شعلهور شدنت در شبانگاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
باد می وزد و برگها و دانه ها را جابجا میکند...حتما این برگ و شاخه ها که به دست خدا جابجا شده سرپناهی میشود، برای کبوتری که روی لوله های گاز لانه ی کوچک خود را میسازد.شاخه ای کوچک از کیلومتر ها آنطرف تر جابجا میشود تا کبوتری ازین سو مأمنی داشته باشد ،برای تولد جوجه های کوچک...و لوله های گازی که شاید هیچ وقت مهندسی که نقشه هایش را کشید،نمیدانست درین هم سهمی ست برای یا کریم ها...سهمی که خدا جدا کرده و هیچ کس شاید فکرش را هم نمیکرد که روی تکه ای از آهن باشد...میبینی ؟... خدای من سهم یا کریم را هم از کیلومتر ها به دست هایش می آورد و برای اوهم خدایی میکند...و هرصبح یا کریم آواز شکر را سر میدهد و هرگز نگران سهم جا مانده اش نیست...میداند محفوظ است...چون به خالقش در باطن مطمئن است...
خدایی که سهم کبوتر ها را جدا میکند...خدایی که باد را در ساعتی می آورد که روزها بعد قطرات باران صورتت را نوازش کند و تو دعا کنی و او ثواب بنویسد...تو دعا کنی و او گوش ِ شنوا باشد...تو دعا کنی و او آرام ِ دل باشد...
خدای من خدای بی نهایت است...خدایی که در ذره ذره ی اجزای این جهان حکمتی قرار داده...در تک تک اتفاق های زندگی مان که دستی در آن نداشتیم...چگونه باور کنم به زندگی من آگاه نیست ...چگونه باور کنم خدای غنی ِ من ، من ِ فقیر را نمیشناسد و چگونه چشم بپوشم به رحمت و لطف بی نهایتش...از بزرگان همیشه انتظار ها بیشتر است و تو بزرگترینی...
خدای من...ای همه کَس
باور و اطمینانِ یا کریم ها را، به من نیز عطا کن، جانم به فدایت...
- ۹۴/۰۲/۰۳
- ۷۵۱ نمایش
منم موخوام منم موخواااااااااااام:*****